جهان کوچک من


پست شده در يكشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۹
views : ۱۰۶
Publish at : ۰۹:۱۷
Follow Me

پایه سوم...

آلا  (alileh)

معلم پایه سوم مون معلم خوبی بود و من دوسش داشتم تا یه بار که پس فرداش مسابقه ورزشی داشتیم ما هم توی یک کلاس خالی تمرین می کردیم و روز بعد وقتی امدیم مدرسه رفتیم شروع کردیم تمرین کردن  دیدیم معلم مون رفته سر کلاس ماهم پنج نفر بودیم یه بار یکی رو فرستادیم گفت نمیزارم امروز بیاین سر کلاس بازم یکی دیگر رو فرستادیم گفت نمیزارم بعد مام نشستیم شروع کردیم خاطره تعریف کردن زنگ خورد معلم اومد دعوامون کرد .

معلم مون یه مشکل داشت  یه برف می بارید ، ما هم رفتیم برف بازی وقتی اومده بودیم کمی لباسامون خیس شده بود  و گفت که چرا لباساتون رو خیس کردین ما هم گفتیم خب برف بازی کردیم.دیگه از اون روز به بعد کل سال یه دست لباس اضافه همراه خودمون داشتیم تازه مسول هم گذاشته بودن هر روز چک کنه ببینه آوردیم.

Notes ۰
پست شده در يكشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۹
views : ۱۰۶
Publish at : ۰۹:۱۷
Follow Me

پایه سوم...

آلا  (alileh)
پایه سوم...

معلم پایه سوم مون معلم خوبی بود و من دوسش داشتم تا یه بار که پس فرداش مسابقه ورزشی داشتیم ما هم توی یک کلاس خالی تمرین می کردیم و روز بعد وقتی امدیم مدرسه رفتیم شروع کردیم تمرین کردن  دیدیم معلم مون رفته سر کلاس ماهم پنج نفر بودیم یه بار یکی رو فرستادیم گفت نمیزارم امروز بیاین سر کلاس بازم یکی دیگر رو فرستادیم گفت نمیزارم بعد مام نشستیم شروع کردیم خاطره تعریف کردن زنگ خورد معلم اومد دعوامون کرد .

معلم مون یه مشکل داشت  یه برف می بارید ، ما هم رفتیم برف بازی وقتی اومده بودیم کمی لباسامون خیس شده بود  و گفت که چرا لباساتون رو خیس کردین ما هم گفتیم خب برف بازی کردیم.دیگه از اون روز به بعد کل سال یه دست لباس اضافه همراه خودمون داشتیم تازه مسول هم گذاشته بودن هر روز چک کنه ببینه آوردیم.

آلا  (alileh)

معلم پایه سوم مون معلم خوبی بود و من دوسش داشتم تا یه بار که پس فرداش مسابقه ورزشی داشتیم ما هم توی یک کلاس خالی تمرین می کردیم و روز بعد وقتی امدیم مدرسه رفتیم شروع کردیم تمرین کردن  دیدیم معلم مون رفته سر کلاس ماهم پنج نفر بودیم یه بار یکی رو فرستادیم گفت نمیزارم امروز بیاین سر کلاس بازم یکی دیگر رو فرستادیم گفت نمیزارم بعد مام نشستیم شروع کردیم خاطره تعریف کردن زنگ خورد معلم اومد دعوامون کرد .

معلم مون یه مشکل داشت  یه برف می بارید ، ما هم رفتیم برف بازی وقتی اومده بودیم کمی لباسامون خیس شده بود  و گفت که چرا لباساتون رو خیس کردین ما هم گفتیم خب برف بازی کردیم.دیگه از اون روز به بعد کل سال یه دست لباس اضافه همراه خودمون داشتیم تازه مسول هم گذاشته بودن هر روز چک کنه ببینه آوردیم.

Notes ۰
پایه سوم...

پایه سوم...

آلا  (alileh)
پایه سوم...

معلم پایه سوم مون معلم خوبی بود و من دوسش داشتم تا یه بار که پس فرداش مسابقه ورزشی داشتیم ما هم توی یک کلاس خالی تمرین می کردیم و روز بعد وقتی امدیم مدرسه رفتیم شروع کردیم تمرین کردن  دیدیم معلم مون رفته سر کلاس ماهم پنج نفر بودیم یه بار یکی رو فرستادیم گفت نمیزارم امروز بیاین سر کلاس بازم یکی دیگر رو فرستادیم گفت نمیزارم بعد مام نشستیم شروع کردیم خاطره تعریف کردن زنگ خورد معلم اومد دعوامون کرد .

معلم مون یه مشکل داشت  یه برف می بارید ، ما هم رفتیم برف بازی وقتی اومده بودیم کمی لباسامون خیس شده بود  و گفت که چرا لباساتون رو خیس کردین ما هم گفتیم خب برف بازی کردیم.دیگه از اون روز به بعد کل سال یه دست لباس اضافه همراه خودمون داشتیم تازه مسول هم گذاشته بودن هر روز چک کنه ببینه آوردیم.

معلم پایه سوم مون معلم خوبی بود و من دوسش داشتم تا یه بار که پس فرداش مسابقه ورزشی داشتیم ما هم توی یک کلاس خالی تمرین می کردیم و روز بعد وقتی امدیم مدرسه رفتیم شروع کردیم تمرین کردن  دیدیم معلم مون رفته سر کلاس ماهم پنج نفر بودیم یه بار یکی رو فرستادیم گفت نمیزارم امروز بیاین سر کلاس بازم یکی دیگر رو فرستادیم گفت نمیزارم بعد مام نشستیم شروع کردیم خاطره تعریف کردن زنگ خورد معلم اومد دعوامون کرد .

معلم مون یه مشکل داشت  یه برف می بارید ، ما هم رفتیم برف بازی وقتی اومده بودیم کمی لباسامون خیس شده بود  و گفت که چرا لباساتون رو خیس کردین ما هم گفتیم خب برف بازی کردیم.دیگه از اون روز به بعد کل سال یه دست لباس اضافه همراه خودمون داشتیم تازه مسول هم گذاشته بودن هر روز چک کنه ببینه آوردیم.

Notes ۰
پست شده در دوشنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۹
views : ۹۷
Publish at : ۰۹:۵۷
Follow Me

کلاس دوم

آلا  (alileh)

کلاس دوم معلم خیلی خوبی داشتیم. برعکس معلم های دیگر که زنگ هنر را به زنگ ریاضی تبدیل می کردند او زنگ ریاضی را به هنر و ورزش تبدیل می کرد.اما او همیشه بخاطر خط های خرچنگ قورباغه ای ما کتاب و دفتر هایمان را خط خطی می کرد.ولی خوبی هایش آنقدر زیاد بود که بدی هایش را از یاد می بردیم.امیدوارم همیشه سلامت باشد.

Notes ۰
پست شده در دوشنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۹
views : ۹۷
Publish at : ۰۹:۵۷
Follow Me

کلاس دوم

آلا  (alileh)
کلاس دوم

کلاس دوم معلم خیلی خوبی داشتیم. برعکس معلم های دیگر که زنگ هنر را به زنگ ریاضی تبدیل می کردند او زنگ ریاضی را به هنر و ورزش تبدیل می کرد.اما او همیشه بخاطر خط های خرچنگ قورباغه ای ما کتاب و دفتر هایمان را خط خطی می کرد.ولی خوبی هایش آنقدر زیاد بود که بدی هایش را از یاد می بردیم.امیدوارم همیشه سلامت باشد.

آلا  (alileh)

کلاس دوم معلم خیلی خوبی داشتیم. برعکس معلم های دیگر که زنگ هنر را به زنگ ریاضی تبدیل می کردند او زنگ ریاضی را به هنر و ورزش تبدیل می کرد.اما او همیشه بخاطر خط های خرچنگ قورباغه ای ما کتاب و دفتر هایمان را خط خطی می کرد.ولی خوبی هایش آنقدر زیاد بود که بدی هایش را از یاد می بردیم.امیدوارم همیشه سلامت باشد.

Notes ۰
کلاس دوم

کلاس دوم

آلا  (alileh)
کلاس دوم

کلاس دوم معلم خیلی خوبی داشتیم. برعکس معلم های دیگر که زنگ هنر را به زنگ ریاضی تبدیل می کردند او زنگ ریاضی را به هنر و ورزش تبدیل می کرد.اما او همیشه بخاطر خط های خرچنگ قورباغه ای ما کتاب و دفتر هایمان را خط خطی می کرد.ولی خوبی هایش آنقدر زیاد بود که بدی هایش را از یاد می بردیم.امیدوارم همیشه سلامت باشد.

کلاس دوم معلم خیلی خوبی داشتیم. برعکس معلم های دیگر که زنگ هنر را به زنگ ریاضی تبدیل می کردند او زنگ ریاضی را به هنر و ورزش تبدیل می کرد.اما او همیشه بخاطر خط های خرچنگ قورباغه ای ما کتاب و دفتر هایمان را خط خطی می کرد.ولی خوبی هایش آنقدر زیاد بود که بدی هایش را از یاد می بردیم.امیدوارم همیشه سلامت باشد.

Notes ۰
پست شده در يكشنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۹
views : ۹۶
Publish at : ۱۱:۰۵
Follow Me

خاطره کلاس اول

آلا  (alileh)

من کلاس اول دانش آموز فعالی بودم و چون مدیریتم خوب بود همیشه وقتی معلم مان کاری داشت مدیریت کلاس را به من میداد.

من خیلی دوست داشتم که به بچه هایی که وضعیت درسی شان خوب نیست کمک کنم تا وضعیت شان بهتر شود. من معلمم را خیلی دوست داشتم.تا یک روز که:شیفت صبح بودیم،هنوز معلممان سر کلاس نیامده بود منم به دوتا از بچه ها که درس شان ضعیف بود با خط کش حرف های پوستر را نشان می دادم و آنها می بایست به من میگفتند که چه حرفی است. ولی یکی از بچه ها گفت من به یکیشون میگم تو به یکیشون بگو من خط کش رو کوبیدم به میز وگفتم نه ولی خط کش خورد به دست دوستم وای شروع کرد گریه وزاری . منم که خدا خدا می کردم معلم نیاد،وای معلم اومد گفت چی شده کمی منو دعوا کرد ولی خب من قصد کمک داشتم دست خودم نبود دیگه کمتر دوستش داشتم معلم خوبی بود اتفاقا اون روز خودش کار داشت و بعد اون قضیه مدیریت کلاس را به من سپرد.

Notes ۰
پست شده در يكشنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۹
views : ۹۶
Publish at : ۱۱:۰۵
Follow Me

خاطره کلاس اول

آلا  (alileh)
خاطره کلاس اول

من کلاس اول دانش آموز فعالی بودم و چون مدیریتم خوب بود همیشه وقتی معلم مان کاری داشت مدیریت کلاس را به من میداد.

من خیلی دوست داشتم که به بچه هایی که وضعیت درسی شان خوب نیست کمک کنم تا وضعیت شان بهتر شود. من معلمم را خیلی دوست داشتم.تا یک روز که:شیفت صبح بودیم،هنوز معلممان سر کلاس نیامده بود منم به دوتا از بچه ها که درس شان ضعیف بود با خط کش حرف های پوستر را نشان می دادم و آنها می بایست به من میگفتند که چه حرفی است. ولی یکی از بچه ها گفت من به یکیشون میگم تو به یکیشون بگو من خط کش رو کوبیدم به میز وگفتم نه ولی خط کش خورد به دست دوستم وای شروع کرد گریه وزاری . منم که خدا خدا می کردم معلم نیاد،وای معلم اومد گفت چی شده کمی منو دعوا کرد ولی خب من قصد کمک داشتم دست خودم نبود دیگه کمتر دوستش داشتم معلم خوبی بود اتفاقا اون روز خودش کار داشت و بعد اون قضیه مدیریت کلاس را به من سپرد.

آلا  (alileh)

من کلاس اول دانش آموز فعالی بودم و چون مدیریتم خوب بود همیشه وقتی معلم مان کاری داشت مدیریت کلاس را به من میداد.

من خیلی دوست داشتم که به بچه هایی که وضعیت درسی شان خوب نیست کمک کنم تا وضعیت شان بهتر شود. من معلمم را خیلی دوست داشتم.تا یک روز که:شیفت صبح بودیم،هنوز معلممان سر کلاس نیامده بود منم به دوتا از بچه ها که درس شان ضعیف بود با خط کش حرف های پوستر را نشان می دادم و آنها می بایست به من میگفتند که چه حرفی است. ولی یکی از بچه ها گفت من به یکیشون میگم تو به یکیشون بگو من خط کش رو کوبیدم به میز وگفتم نه ولی خط کش خورد به دست دوستم وای شروع کرد گریه وزاری . منم که خدا خدا می کردم معلم نیاد،وای معلم اومد گفت چی شده کمی منو دعوا کرد ولی خب من قصد کمک داشتم دست خودم نبود دیگه کمتر دوستش داشتم معلم خوبی بود اتفاقا اون روز خودش کار داشت و بعد اون قضیه مدیریت کلاس را به من سپرد.

Notes ۰
خاطره کلاس اول

خاطره کلاس اول

آلا  (alileh)
خاطره کلاس اول

من کلاس اول دانش آموز فعالی بودم و چون مدیریتم خوب بود همیشه وقتی معلم مان کاری داشت مدیریت کلاس را به من میداد.

من خیلی دوست داشتم که به بچه هایی که وضعیت درسی شان خوب نیست کمک کنم تا وضعیت شان بهتر شود. من معلمم را خیلی دوست داشتم.تا یک روز که:شیفت صبح بودیم،هنوز معلممان سر کلاس نیامده بود منم به دوتا از بچه ها که درس شان ضعیف بود با خط کش حرف های پوستر را نشان می دادم و آنها می بایست به من میگفتند که چه حرفی است. ولی یکی از بچه ها گفت من به یکیشون میگم تو به یکیشون بگو من خط کش رو کوبیدم به میز وگفتم نه ولی خط کش خورد به دست دوستم وای شروع کرد گریه وزاری . منم که خدا خدا می کردم معلم نیاد،وای معلم اومد گفت چی شده کمی منو دعوا کرد ولی خب من قصد کمک داشتم دست خودم نبود دیگه کمتر دوستش داشتم معلم خوبی بود اتفاقا اون روز خودش کار داشت و بعد اون قضیه مدیریت کلاس را به من سپرد.

من کلاس اول دانش آموز فعالی بودم و چون مدیریتم خوب بود همیشه وقتی معلم مان کاری داشت مدیریت کلاس را به من میداد.

من خیلی دوست داشتم که به بچه هایی که وضعیت درسی شان خوب نیست کمک کنم تا وضعیت شان بهتر شود. من معلمم را خیلی دوست داشتم.تا یک روز که:شیفت صبح بودیم،هنوز معلممان سر کلاس نیامده بود منم به دوتا از بچه ها که درس شان ضعیف بود با خط کش حرف های پوستر را نشان می دادم و آنها می بایست به من میگفتند که چه حرفی است. ولی یکی از بچه ها گفت من به یکیشون میگم تو به یکیشون بگو من خط کش رو کوبیدم به میز وگفتم نه ولی خط کش خورد به دست دوستم وای شروع کرد گریه وزاری . منم که خدا خدا می کردم معلم نیاد،وای معلم اومد گفت چی شده کمی منو دعوا کرد ولی خب من قصد کمک داشتم دست خودم نبود دیگه کمتر دوستش داشتم معلم خوبی بود اتفاقا اون روز خودش کار داشت و بعد اون قضیه مدیریت کلاس را به من سپرد.

Notes ۰
پست شده در شنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۹
views : ۹۱
Publish at : ۰۴:۴۱
Follow Me

خاطرات مدرسه...

آلا  (alileh)

از این به بعد در این طبقه موضوع خاطرات مدرسه خاطره های مدرسه ام را می نویسم و شما هم حتما در قسمت نظرات اگر خاطره ای دارید که آن را خیلی دوست دارید ، حتما بنویسید وثبت کنید . خوشحال می شوم وقتی نظرات شما را می بینم.

Notes ۰
پست شده در شنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۹
views : ۹۱
Publish at : ۰۴:۴۱
Follow Me

خاطرات مدرسه...

آلا  (alileh)
خاطرات مدرسه...

از این به بعد در این طبقه موضوع خاطرات مدرسه خاطره های مدرسه ام را می نویسم و شما هم حتما در قسمت نظرات اگر خاطره ای دارید که آن را خیلی دوست دارید ، حتما بنویسید وثبت کنید . خوشحال می شوم وقتی نظرات شما را می بینم.

آلا  (alileh)

از این به بعد در این طبقه موضوع خاطرات مدرسه خاطره های مدرسه ام را می نویسم و شما هم حتما در قسمت نظرات اگر خاطره ای دارید که آن را خیلی دوست دارید ، حتما بنویسید وثبت کنید . خوشحال می شوم وقتی نظرات شما را می بینم.

Notes ۰
خاطرات مدرسه...

خاطرات مدرسه...

آلا  (alileh)
خاطرات مدرسه...

از این به بعد در این طبقه موضوع خاطرات مدرسه خاطره های مدرسه ام را می نویسم و شما هم حتما در قسمت نظرات اگر خاطره ای دارید که آن را خیلی دوست دارید ، حتما بنویسید وثبت کنید . خوشحال می شوم وقتی نظرات شما را می بینم.

از این به بعد در این طبقه موضوع خاطرات مدرسه خاطره های مدرسه ام را می نویسم و شما هم حتما در قسمت نظرات اگر خاطره ای دارید که آن را خیلی دوست دارید ، حتما بنویسید وثبت کنید . خوشحال می شوم وقتی نظرات شما را می بینم.

Notes ۰